تجربه گر

پارادوکس های به ظاهر کمدی و در باطن تراژیک

اعتراض اغشته به فوش

پست جدید وبلاگ رستگی رو دیدم.

حقیقتا شما ریدید به ما به خاطر طرفداری ای که از روح‌ مطلب سوداد کردیم، مارو اینترنشنال و احمق و تجزیه طلب و بی حیا خوندین،

و فکر کنم فضای وبلاگ اونقدر ازاد هست که اجازه داشته باشم فوشکی چند به شما بدم عزیزان و مراتب هیت خودم رو به جاه طلبی ها، حسادت ها، ناسیونالیسم پوچ و بی معنی و غیرتمندی توخالیتون  روانه کنم. 

مشخصا تعداد کسانی که این وبلاگ رو میخونن زیادن و روزی صد نفر بازدید میخوره هر مطلبی و مطمنا شما هم در بین اونها خواهید بود. اینکه کامنت رو باز نمیزارم به دلایل شخصیه که چندین ساله اینمدلیم. اما اگر مایل به بحث هستید در کامنت خصوصی به روی شما بازه و اتفاقا اگر حال داشته باشم برای هرکدوم یک پست هم میزارم و به مبارکی و نیکی جواب شمارو میدم.

دشمنی هم با کسی نداریم. ولی اخه موندم این روح جمعی خشمگینتون که طوطی وار تحلیل های مسخره رو از دیپورت مهاجرین بیان میکنه، چطور شب سرش رو به راحتی روی بالشت میزاره. والا شما اگر تمامیت ارضی براتون مهم بود و واقعا نگران ایران بودین یه ذره ژئوپولوتیک میکردین تو اون مغزتون تا بفهمین جریان چیه. کرامت ادمیزاد رو با تمامیت طلبی های محدودتون در نطفه خفه کردید و از بین بردید! 

واقعا تربیت ج ا هستید. 

اصلا میدونید چیه،‌ خودم میام وبلاگ همتون سر میزنم و مراتب اعتراض اغشته به فوشم رو ابلاغ میکنم.

شب بخیر. در پناه شماره ۸۸۷.

سفر به انتهای شب
مک مورفی
و یک روز صبح،
از خواب بیدار شدیم و دیدیم بادهای موسمی به صلح نشسته اند.
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان