چهارشنبه ۱۳ مهر ۰۱
وقتی خوابی و یادت نمی اید دعوا کرده ایم و میلولی و با صدای خش داری که از ته چاه می اید میگویی "اب"، بیشتر دوستت دارم. انقدر هوشیار نیستی که نگذاری خودم لیوان را روی لب هایت قرار دهم. یک لحظه که قطره روی چانه ات را با پشت دست سریع پاک میکنی میترسم. فکر میکنم بیدار شده ای. اما نه.
لرزش دست هایت بعد از عصبانیت را نشانم میدهی و ناخن های کوتاه ات را که جویده ای میبینم و دلم میرود. این چه تنالیته عجیب صداییست که داری موقع جیغ زدن؟ چشم هایم را میبیندم و ثانیه ای را هم دلم نمیخواهد از دست بدهم. همه ی این انقلابی که داری را میشنوم عزیزم. سرفه ات که میگیرد دست و پایم را گم میکنم. وقتی میگویی نیا، بیشتر دوستت دارم.
جنس تو از چیست که تا لمست میکنم جایش میماند؟