تجربه گر

پارادوکس های به ظاهر کمدی و در باطن تراژیک

دو دقیقه سکوت

اسم دوره ما در تاریخ ثبت میشود. در تاریخی که مختص کشور های دور افتاده یا مستعمره یا ابر قدرت نیست. بعدی از  تاریخ که به همه به یک چشم نگاه میکند چونان که مرگ از شکاف تابوت. چونان بیماری بی رحم خارج شده از پوست متعفن انسان، خبرش به دیگران میرسد.

دوره ای که میل به زندگی دو شقه شد. شقه اول کسانی بودند که برای زندگی به عادات جدید به هرحال خو گرفتند و یاد گرفتند چقدر بقا به تغیرات وابسته است.

شقه دوم کسانی بودند که برای زندگی به عادات جدید گردن نگذاشتند و رویشان طغیان در برابر همه چیز و در نهایت ناقص الخلقه تر کردن این محیط جدید بود."تر" به این دلیل که  به تنهایی توانایی خراب کردن نرم جدید را نداشتند، وابستگی هایشان را شقه اول تامین میکرد، یعنی کار و حضور در جامعه، و در ادامه شقه دوم به رادیکالی ترین شکل ممکن مدل زندگی سابق را به اجرا در می اورد.

اگر کسی از این دسته زنده باقی بماند احتمالا پرونده چند قتل کرونایی وبال گردنش است. فکر میکرد دارد به همانچیزی که عادت کرده بود ادامه میدهد دریغ از یک پلک زدن در دنیای واقعی: ما چیزی که فکر میکردیم بودیم، دیگر نبودیم.

سفر به انتهای شب
مک مورفی
و یک روز صبح،
از خواب بیدار شدیم و دیدیم بادهای موسمی به صلح نشسته اند.
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان