تجربه گر

پارادوکس های به ظاهر کمدی و در باطن تراژیک

قطعه اگه میتونی از گروه بمرانی

خدایا، در دلمان آتش هایی را که میدانی اشتباه است، سرد کن.
این آرزوی من در شبی زمستانی بود که فهمیدم عاشق شدم.

و کرد. تمام آتش هایی که رنگ حقیقت نداشتند. یکی را روشن نگه داشت.و آن همان بود.
خدایا، در دلمان آتش هایی را که به اشتباه گرم نگه میداریم سرد کن.
این آرزوی من در عصری تابستانیست که فهمیدم عشق ترسناک است.

و می‌کند. تمام آتش هایی که رنگ حقیقت دارند. و آن ، همان است.

سفر به انتهای شب
مک مورفی
و یک روز صبح،
از خواب بیدار شدیم و دیدیم بادهای موسمی به صلح نشسته اند.
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان