تجربه گر

پارادوکس های به ظاهر کمدی و در باطن تراژیک

ساعت ۲:۳۵ دقیقه شب

در پایان مکالمه تلفنی با دوست عزیزم فرنود، بحث به نوشتاری از آرش حیدری رسید به نام پارادوکس عشق رومانتیک. اینکه عشق رومانتیک مسئله ایست اسطوره ای و ازلی که نمیتوان به جزٔ الحاقش کرد چون ناچارا محکوم به شکست است و اتفاقا همین باعث میشود در دوران مدرن از عشق کلاسیک فاصله گرفته و به روابط آزاد روی آورد. البته که روی آوردن واژه ای است خیلی خیلی مثبت و جایگزینانه، به طوری که در ذهن آدم مفهوم انتخابی پسندیده و حتی تلویحی نقش می‌بندد اما به نظر من اینطور نیست و یک کوچ درد آور و از روی بیچارگی است. پذیرش فرایند زمینی شدن در عشق در نظرم حقارت آمیز می آمد و می آید و اگر پس از تجربه فصل شهربازی( نامی که تراپیستم روی رابطه گذشته ام گذاشته است) همچنان روی این نظر مانده ام یعنی عامل بودن خود در تلاش های مکرر ناسرانجامانه را پذیرفته و به این ورطه تن داده ام حتی اگر اکنون در غمی عظیم و جانکاه دست و پا بزنم. حقیقتا این پافشاری من روی این موضوع تنها حالتی است که سوژگی ام را به جهان تحمیل خواهد کرد و البته که برای جهان ذره ای ارزش ندارد و مرا بیش از پیش درهم خواهد شکست و : روزی خواهد رسید که من هم به مفهوم عشق زمینی برای رسیدن به آرامش خاطر نسبی چنگ میزنم و این ترس وجود دارد که شاید آن روز، دیر شده باشد. و : روزی خواهد رسید که این سوژگی فریبکارانه خواهد شد چون با مفهوم انفعال آمیخته میشود و همان قصه ی فیونا در انتظار شرک رخ میدهد.اینکه کسی خواهد آمد و با اژدهای تعاریف دم دستی از عشق و روابط خواهد جنگید و مرا خواهد برد. که امیدوارم آن روز مرده باشم تا اینکه بخواهم سوژگی ام را اینچنین، مدیون کس دیگری باشم.
همه اینها مرا به این نتیجه میرساند که این غم فرساینده کنونی آخرین راه نجات است. باید به این غم چسبید، چون نمادی از شجاعت/حماقت من به خاطر انتخابیست غیرزمینی و دور از دسترس آدمیزاد که همان عشق رومانتیک است. این سوگواری اصیل و مهم است و آخرین استپ از جهانیست که در دیده دیگران محکوم به سقوط و آتلانتیس شدگیست. پس از آن تازه انتخاب های سخت و جان فرسا فرا می‌رسد: این-جهانی یا آن-جهانی؟

شنوندگان عزیز این توصیفیست ارزش گذارانه بر مفهوم سوگواری و غم در دوره پساکات. اگر از تفکر مغلوب شدگی توسط دیگری در هراسید و به همین دلیل نمیتوانید خودتان را تحمل کنید، این ارزشگذاری میتواند نجات دهنده باشد تا افسار زندگی دوباره به دست خودتان بازگردد. اینچنین، عاملیت ثانویه به عرصه برخواهدگشت.(حقیقتا خیلی خوشحالم)

پی نوشت: حالا طرف ازدواج می‌کنه می‌ره ما هنوز داریم غمشو میخوریم تا از انتخاب کردن جلوگیری کنیم:دی  حقیقتا که پارادوکس های مسخره اما در باطن تراژیک. امشب داشتم به پارمیس میگفتم از ساعت ۱۲ تا ۳ شب رو اصلا دوست ندارم چون همش دارم فکر میکنم. وضعیت ساعت ۳ و ۱۹ دقیقه شب:

سفر به انتهای شب
مک مورفی
و یک روز صبح،
از خواب بیدار شدیم و دیدیم بادهای موسمی به صلح نشسته اند.
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان