تجربه گر

پارادوکس های به ظاهر کمدی و در باطن تراژیک

تد لاسو-یک معرفی کوتاه در هشت صبح

تد، سرمربی جدید یک تیم متوسط لیگ جزیره است که از امریکا، جایی که فوتبال به معنای فوتبال، در آن عقبه درخشانی ندارد به انگلستان آمده تا هدایت ریچموند را بدست بگیرد. تاجایی که دیده ام، آنقدر هیت خورده که حد ندارد اما او هر روز صبح پر انرژی از خواب بیدار میشود، حتی با این وجود که زندگی عاطفی اش به مشکل خورده و از همسر و پسرش دور است و به نوعی در میانه یک طلاق عاطفی قرار گرفته است.
این ادم، واقعا زندگی درونش جریان دارد. حضورش گرم و سنگین است و نمیشود تا ابد اورا مسخره کرد. یک سری تریک های خاصی برای حیات دارد. نوع ارتباط گرفتنش قشنگ و صمیمانه است. بدون اینکه مرز و حریمی را رد کند،حتی بدون اینکه تبدیل به فرشته شود.«من نمیدانم در آینده چه اتفاقی میفتد، فقط میدانم تا صد سال بعدی ما اینجاییم، و لعنتی، من فقط یک قانون بلدم: باید مهربان باشی». این را در جایی خوانده/شنیده بودم.تد لاسو مهربان است. اگر تیم نمی‌تواند گل بزند، او میپرسد آیا خوراکی های یخچال رختکن خوشمزه بودند یا نه؟ایا تولد کسی نزدیک هست یا نه؟ او فهمیده جریان چیست. واقعا فهمیده دنیا دست چه کسی است. تد لاسو به ساده ترین شیوه ممکن، بزرگترین تغیرات را ایجاد میکند: او به دیگران زندگی میدهد.
فعلا سه قسمت دیدم، قسمت ها نیم ساعته‌ان. از اینکه به سلیقه شایان و خاطره اعتماد کردم خوشحالم.
سفر به انتهای شب
مک مورفی
و یک روز صبح،
از خواب بیدار شدیم و دیدیم بادهای موسمی به صلح نشسته اند.
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان