تجربه گر

پارادوکس های به ظاهر کمدی و در باطن تراژیک

برق های بوارده را چه کسی خاموش کرد؟

این منطقه مخصوص بچه های شرکت نفتی است و هیچوقت برق هایش نمیرود. اخرین بار احتمالا بیست سال پیش بوده.
کافه کره مثل هر شب شلوغ بود.حتی بدون برق، همه امده بودند. محمودِ باریستا که عملا لخت شده بود و لیوان اب و یخ به دست ایستاده بود وسط چمن. الینا و مهرناز و نانی و بهمن نشسته بودند. بهمن میگفت من فردا میروم و دیگر شرطی شطرنج بازی نکردیم. مه‌پاش انگار شیلنگ اب شده بود. زرت و زرت فیش فیش اب میداد بیرون. نیازمند یک لیوان اسموتی پرتقال پر از یخم. وقتی برق امد همه صلوات فرستادند. اجتماع اراذل، گی ها، کمونیست ها، ملحدین و عیاشان. پرسه گردان شب زنده دار. اسموتی پرتقال نداشتند. هندونه گرفتم. یادش بخیر کافه ای در خیابان فقیهی شیراز. راستی با ان قرمساق شیراز نرفتیم. تازه یادم امد. به کافه هندونه معروف بود چون یک پارچ اب هندونه میزاشت جلوت ۲۵ هزارتومن. البته بحث دو سال پیش است. و الان همه امریکنو ۷۰/۳۰ میخورند دیگر. یک کافه جدید در قدوسی شیراز باز شده به ایم اوردوز. نیاز دارم شهریور به انجا بروم درحالی که کانسیلر روشن زده ام و موهایم کراتین شده و یقه ام تا ناف باز است. تازه انموقع شاید شبیه کسانی میشدیم که می‌رفتند لوتینو. راستی کاش جای کافه آرک عوض نمیشد. از وقتی از قدوسی رفت بلوار بهشت برکت از کافه رفت. رفت بلوار بهشت جفت رینبو؟ یادم نمی اید. اگر رفته باشد انجا که خبط کرده. دلم اکلر های گیشه را خواست. خصوصا صبح ها با آیس تی. اما بهترین نوشیدنی هارا همیشه سروناز داشت. قبل از اینکه مدیریتش عوض بشود. و بهترین پیتزاهارا گاردن هال خاکشناسی ، و بهترین جو ادایی کلاسیک را کافه هدایت. اسموتی هندوانه مرا بیاورید دیگر. هوا خیلی گرم است.
سفر به انتهای شب
مک مورفی
و یک روز صبح،
از خواب بیدار شدیم و دیدیم بادهای موسمی به صلح نشسته اند.
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان