تجربه گر

پارادوکس های به ظاهر کمدی و در باطن تراژیک

برای شستن کولر پنجره ای یا باید چنته بریزی یا کارواش داشته باشی

این چه خوابی بود من دیدم اصلا ترکیب کیمیا و علی ک. توی خوابم چی بود واقعا؟! علی ک. ملقب به کامی، اکس تاراست. یادمه ی روز از دانشگاه اومده بودم، حوالی بهمن ، خاطره زنگ زد گفت تارا و علی کات کردن. گفتم وااااااااااااااااااااااااااات، گفت کات کردن. گفتم چطور ؟! گفت علی بهش گفته دوسش نداشته هیچوقت، بعد ۹ ماه رابطه. خدایا من این رو شنیدم اصلا جا خوردم. یادمه رفتیم با حسین کافه و بعدش جریان رو براش تعریف کردم.گفتم ب نظرت چرا اینکارو کرد؟! گفت ریحانه بین دوستش و زیدش، دوستش رو انتخاب کرد. گفتم غیر ممکنه! مگه میشه!؟!؟!؟ گفت شده ریحانه. گفتم گمشووو باباااا. مسخره! گفت خب دوستش قبلا با این دختر تو رابطه بوده، بیاد بگه منم الان باهاش رفتم تو رابطه ؟ گفتم احمق شرایط ماهم همینه، ۴ سال پیش من با دوستت تو رابطه بودم الان با تو تو رابطم تو به امیرحسین گفتی یا نگفتی؟! منو کنار گذاشتی یا رفیقتو؟! گفت هیچکدوم من ب امیرحسین گفتم امیرحسین هم بهم گفت خوشبحالت ریحانه دختر خیلی خوبیه ولی این امیرحسینه، اون یکی دیگست. گفتم بحث خواستنه! گفت ب هرحال خواستش رو انجام داده. نطقم بریده شد و گفتم اره.
دو هفته  پیش به حسین پیام دادم و ازش پرسیدم زمانی که باهم بودیم نکنه رو کیمیا فاز داشته. یک پیامی فرستاد که عزیزم، من تورو خیلی دوستت دارم و ب عنوان ی دوست هم خیلی خیلی دوستت دارم، و از رابطه ما ۳ ماه گذشته بود که بحث کیمیا مطرح شد. گفتم خب خوبه، راجع به من با کیمیا حرف نزن چون ناراحت میشه. گفت هرچی تو بخوای دختر خوب. ی اسمایل و ی قلب گذاشتم. ضمن اینکه کیرم تو این روابط، اینجا دوستم باید ب من میگفت میخواد با اکسم بره تو رابطه یا نه؟ البته قطع ارتباط کرده بودیم. خب این هم مثل ماجرای علی.ک هست. دوست قطع ارتباط کرده ماهم انتخابش رو کرد. هرچند این قطع ارتباط ها فرمالیته است و ما هیچوقت از زندگی هم نمیریم، و پیشبینی همه این است که یک روز من و کیمیا میریم کافه ، وقتی میایم بیرون همه از من میپرسن چیکار کردی؟ و منم میگم درکش کردم. بله این سناریو قطعی است. بدیش اینجاست که احتمالا باید کات کنند که یکم فضا سبک بشود و این دوستی برگردد. که امیدوارم این اتفاق نیفتد، حسین پسر خوبی بود. کیمیا هم همینطور. هرچند پارانویید بود و حسود، اما خب.این باگ منه که تمام روابط دوستیم روابط عاطفی هستند.
حالا دیشب خواب علی ک با کیمیا را دیدم. باهم بودند، میخواستند به من یک چیزی بگویند. بیدار شدم انگار برق گرفته بودتم. درضمن علی ک هم هیچوقت از من خوشش نمی امد و منم همینطور. همیشه بد هم را میگفتیم. ولی من چند وقته که ب علی و به کیمیا فکر نکرده بودم. اه کاش مثلا خواب یکی از اکس های خودم را میدیدم. نه اکس و نکست بقیه‌.

سفر به انتهای شب
مک مورفی
و یک روز صبح،
از خواب بیدار شدیم و دیدیم بادهای موسمی به صلح نشسته اند.
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان