نوشت مرتیکه تو کون نرو از همه جهات سرخورده شده و حالا میخواد خودشو اروم کنه انگار با این دیدگاه از بالا به پایین تو علم
گفتم بابا بره با خودش به صلح برسه کله مارو ک.ی.ر.ی نکنه گوه تو سرش!
اینها راجع به اکس/زید پریا بود که داشتم توی گروه سمینارهای هفتگی نوروساینس شیراز باهاش بحث میکردم و بعدش تو چنلم راجع بهش نوشتم که این مرتیکه امیدوارم فقط توی زمینه علم انقد تخمی باشه وگرنه چجوری اصلا دوستی داره، یا اصلا چجوری دوسدختر داره! (اپدیت ۱:۲۱ دقیقه ظهر: کات کرده) بعد تارا اومد پی ویم و این مکالمات رد و بدل شد.
دیشب تا ۵ و نیم صبح بحث میکردیم. اخه مرتیکه بیشعور من چیکار به شاگرد هاپفیلد دارم؟ به چپم که کتابش روی بیناییه و ازش پاورپوینت ساخته گذاشته تو وبلاگش، خودم اون کتاب لعنتی رو خوندم و یکی از پروژه های کارشناسیم بود، من دارم بهت میگم کامپلکس داره دیتاساینتیست پس میندازه بیرون و تحویل جامعه میده و روح بین رشته ای بودن مرده!