نفرین امون

خلاصه که.امتحانای نهایی یکی پشت یکی دیگه دارن دو دو چی چی از روی ما رد میشن.و حسابی کیف میکنن.و با خون ما چایی میزنن.

بزرگترین کاری که از دستم برمیومد بر ضد این نظام ناموزش مداری این بود که عکس امام خمینی رو بکشم روی شماره ی کارت روی صندلیم و در حالی که لیسینینگ زبان پخش میشد،دستمو بزارم رو چشم امام خمینی تا نبینه که میخام چه جمله ی محبت امیزی رو به لب بیارم.

یه روز خوب میاد.که میزارو کنار میزنیم و به جای تنبیه از عشق میگیم(اقتباسی و گلچین شده از  مقدمه هامون سبطی کتاب دستور زبان فارسی)

+عکسو بدون برش گذاشتم.در حال چرت زدنم

۸
نباتِ خدا
۲۱ خرداد ۰۲:۱۱
ممنون عزیزم منتظر خوندنشم :)

پاسخ :

(: من از تو ممنونم!
نباتِ خدا
۲۱ خرداد ۰۱:۴۷
عزیزم شماهم کنکوری هستی :)
ان شالله به آرزوی قشنگت برسی :)
من زیاد آنلاین نمیشم ولی هر وقت بیام پست هات رو میخونم...سبک نوشتنت جالبه برام :)
راستی پست کلاس ریاضی ادامه نداشت؟من منتظر ادامش بودم!
یه بار یکی بهم گفت با ریاضی ثابت میکنه خدا وجود نداره چیزی بهش نگفتم بلاکش کردم!ولی ذهنم خیلی درگیره ارتباط ریاضی با خداست :) تونستی بیشتر در موردش بگو

پاسخ :

خوش اومدی قندو نبات ^_^ شیرین کردی اینجارو!
ممنونم ایشالا هرکی تو هر راهی که کار بلدشه قرار بگیره.
"جالب میخونی" دختر جان!(:
چرا ادامه داره.یکم زمان واسه سرو سامون دادنش میخوام که ایشالا خوب شروعش کنم.
حقیقتا که کار صحیح و مطلوبی بود و دمت گرم! حتما درموردش میگم!
__PARNIAN __
۱۷ خرداد ۱۵:۵۱
هایی. تنک یو.
آخ ریحانه شما دوازدهمی؟
خب پس من نظری ندارم نهمم هنوز ؛)

پاسخ :

عب نداره بزرگ میشی یادت میره D:
کژال ..
۱۷ خرداد ۱۱:۳۱
ما همه به امید پاسی میریم سرجلسه و با ذکر گِل بگیرن در این اموزش و پرورشو میایم بیرون:))) دقیقا دو هفته بعد اینکه تموم شه کنکور داریم :/

پاسخ :

یک ماهه!خدایی نزدیک به کنکور به یه سریا بد ضربه میزنه اعتماد به نفسشونو میگیره.
ما میایم بیرون از اینکه 7 میشیم کل میکشیم (:
خوش امدی!
نویسنده عشق
۱۷ خرداد ۱۱:۲۸
نفرین آمون بر مراقبان باد :|

پاسخ :

-________________________- یس
خوش امدی!^_^
BooM BooM
۱۷ خرداد ۱۰:۱۷
امیدوارم بهترین ها رو به ارمغان بیارید :)

پاسخ :

مچکرم!(((((:
__PARNIAN __
۱۷ خرداد ۰۸:۵۷
امتحان نهایی ها که آسونن...
بدیشون اینه که روزامونو دارن پشت هم میگیرن :/

پاسخ :

های ابی ^_^ ولکام.
تو 18 سالگی ادم نمیتونه هم امتحان نهایی 12 تا هم کنکور رو باهم بده!نمیدونم الان باید میرفتیم جشن فارغ التحصیلی.یا چمیدونم مسافرت.
هرچی هست!این رسمش نبود.بد زخمی زدن! D:

مک مورفی
از اتاق بیرون دویدم. آن بیرون، نه حیاطی بود، نه راه پله ای از سنگ مرمر، نه ساختمان بزرگ بی سرو صدایی، نه درخت اوکالیپتوسی،
نه مجسمه ای، نه الاچیقی در باغ، نه فواره ای و نه حصاری: آن بیرون رویاهای دیگری در کمین بود.
~بیست و پنجم اگوست 1983
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان