انگل

فیلم انگل فیلم رویاهای به حقیقت پیوسته و تجسم غیرقانونی پر ریسک زندگی خانواده کیم بود.فیلمی بود که به دانش غیر مدرک گرا بها و به عنوان قشر فعال امکان بروز میداد. به جای اینکه در کلیشه خاموشی مغزهای متفکر  سوگواری کنیم رخ باریک قطر سکه نمایان شد. راه رفتن روی لبه یک دایره تقریبا مسطح میتواند خیلی پر ریسک باشد. اتفاقا از واژه کلیشه برای این بهره جستم چون حقیقتا یک روی کامل سکه و حقیقی ان را تحت سلطه دارد. رویی که دانش بدون تحصیلات تکمیلی و بدون پختگی اداری را به رسمیت نمیشناسد.بیچارگان همیشگی. روی دیگر این سکه خوش شانسان و موفقان در کسب مدارج.

فیلم انگل تکرار یک تاریخ تمام نشدنی بود. نه فقر هیچوقت تمام میشود و نه با این روش زندگی افراد پ.لدار به بوی مترو ها عادت خواهند کرد. انها خودشان را صلح دوست و به حق میداند باران را نماد پاکیزگی طبیعت و برکت زمین میخوانند.در حالی که مترو برای افراد فقیر یا حتی ماوسط نماد تکنولوژی در خدمت انسان برای دسترسی اسان، و باران برای کسانی که در خانه های اینچنینی زندگی میکنند عذاب الهی و نتیجه گناهان است. دوگانگی خیر و شر با توجه به عوض شدن جایگاه افراد در این فیلم دیده میشود.

شما با پولدار ها نشست و برخواست میکنید، منش انهارا به خاطر میسپرید و رفتار خودتان را در تعامل با انها تنظیم میکنید و حتی گاهی این عادت هارا از محل کار به خانه می اورید و به خانواده می اموزید. لاکن این باعث عوض شدن جایگاه شما نخواهد شد. منش اخلاقی پسندیده لزوما مسبب تغیر جایگاه واقعی نخواهد بود. وقتی با جامعه ای طرف باشیم که فاکتور های موفقیت در ان تعین شده و مسیرهای زندگی متعارف در ان نقشه کشی شده و هیچ رویداد تکان دهنده ای در حوالی افراد معمولی جامعه پرسه نمیزند.

ایاواقعا پولدار های فیلم از تکراری بودن بو و ناخوشایند بودن ان قلبشان میشکست؟ ایا تحملش برای انها سخت بود یا اینکه این یک خشم درونی و پنهان نسبت به وجود چنین ادمهایی در گوشه و کنار و اطرافشان بود؟بله انها برایشان کار میکردند و در قبالش پول دریافت میکردند. ایا این خوشایند است؟ایا نسل بشر مرفه به این علاقه ندارد که بتواند تمام موانع زندگی خصوصی بی  نیاز و بدون قید و شرط بدون افراد فقیر را بسازد؟

شاید هم این به ذهن بیاید که وقتی فقر وجود داشته باشد پولداری بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. این وجود دارند که افراد به گونه های متفاوتی ثروت خود را نمایان میکنند. به تناسب با ان فقر که هیچوقت تمام نمیشود، باید به گونه دیگری توزیع شود و دیده شود. باز هم این تضاد خوش مزه متقابل حال ادم را خوب میکند.

بین کنش و واکنش در رابطه به یک موضوع بین دو دسته پولدار و پولدار و فقیر و پولدار درصورتی که موضوع متوجه یکی از دو گروه پولدارو فقیر باشد تفاوت وجود دارد. جنس فقیر با شنیدن سرکوفت ها و خورد شدن های متداول از سمت طبقه پولدار حتی در صورت خفیف بودن انها که ممکن است حتی بین افراد فقیر هم رد و بدل شود جبهه ای گرفت در این فیلم که خفیف نبود. منجر به تلمبار و ترکیدن شد. انقدر خفیف نبود که پاک هم نشد. واکنش ها از کنش ها خشن تر بودند.واکنش ها متعلق ب کنش ها نبود، اما کنش ها زمانی پدید می امد که افزاد پولدار خانواده پارک در مقابل چیز نامعقولی از خانواده کیم قرار میگرفتند. مسئله اینجاست: چقدر خانواده مفرح وپولدار میتواند دایره حساسیت هایش نسبت به خانواده فقیر گسترده باشد؟ فکر نمیکنم زیاد.

اما برعکس، خانواده فقیر میتواند دایره حساسیت هاش نسبت به صاحب کار خودش گسترده باشد. همین که نون افزاد فقیر در جیب افزاد پولدار است و با پول سنجیده میشوند خودش خیلی مسئله بزرگیست. اسیب پذیری بیشتری دارند زیرا باید در مقابل کارهای طبقه خودشان هم پاسخگو باشند.حتی اگر ادم های شریف و وفاداری باشند باید در مقابل زبان زهر امیزی که به گلایه از بوی مترو ها میپردازد سکوت کنند. باید به خاطر اینکه همرنگ جماعت شناخته نشوند به دفاعیه بپردازند تا کار بهشان تعلق بگیرد. به هرحال افراد طبقه فقیر بیشتر مورد اسیبند. روش کنار امدن با ان هم چیز غریبی نیست: صبر و اموزش راه های کنترل خشم.

 پی نوشت :  چقدر خر بودم که فیلم کره ای دوس نداشتم نگا کنم. سینمای کره رو مساوی با فیلمای تینیجری میدونستم.

2از قشنگ ترین جاهای فیلم نشستن کیجونگ روی در توالت فرنگی ای بود که با فشار فاضلاب داشت ازش میزد بیرون. نشستن روی در توالت و کشیدن سیگار. پاهایی که جمع شدن توی سینه و چشمایی که خونسرد و غمگین  به سیل توی دشویی نگاه میکردن.

مک مورفی
از اتاق بیرون دویدم. آن بیرون، نه حیاطی بود، نه راه پله ای از سنگ مرمر، نه ساختمان بزرگ بی سرو صدایی، نه درخت اوکالیپتوسی،
نه مجسمه ای، نه الاچیقی در باغ، نه فواره ای و نه حصاری: آن بیرون رویاهای دیگری در کمین بود.
~بیست و پنجم اگوست 1983
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان