پایان عملیات ازاد سازی خروس محبوس(متاسفانه)

اپدیت نهم مهر

یکی از این خروس ها مال امیرعلی هست. و قراره تا چند روز اینده ببرتش. هر روز بحثش شده که خروسشو بدیم بره. اصلا مطمن نیستم 14 روز اینده پیشم باشه. لذا از خر شیطون میام پائین.رشته زیرموضوع رو پاک میکنم.

البته یه پرنده مرغ مینا هم دارم که با من دشمنه. رابطمون چیزی بین عشق و نفرته. مینا باهوش ترین پرنده ایه که تاحالا دیدم. اما متاسفانه پرنده حساسی هست چه از نظر روحیه ای چه از نظر غذایی.نمیشه ریسک کرد روش ازمایش انجام داد. 

اسم مرغ سیاهم هاجر. عکس 1 

اسم خروس سفید_ مشکیم ابراهیم. غکس 1  

عکس 2

اسم خروس حنایی عباس. عکس 1 

اسامی از کتاب جای خالی سلوچ برداشته شدن. عباس بزرگتر و حریص تر اما ترسو، ابراو (ابراهیم) فرز تر و باهوش تر و هاجر دختر کوچک خانواده، ساکت و وابسته.

خودمم توشونم. موهامو از صبح که رفتم حموم شونه نزدم. ریحانه، بهم ریخته با رنگ و روی زرد و چشمام که دیگه در مرحله اخر گود افتادگیه.افکت نیست دقیقا همینقدر صورتم کوچیک شده. رو پیرهنم قرار بود گلدوزیه قشنگ تر از این بشه. نصفه راه ولش کردم.

دلم میخواد امیرعلی رو 5 شقه کنم.رفت درشون اورد از جاشون. وقت خابشونه. ولی این گوسفند خیلی سر تقه. 

از اصطلاح روستای های عرب اگه بخوام چند تا چیز بگم این زیر مینویسم.مامبزرگم اینارو یادم داده.

یکی قیقه کردنه (((((: قیق قیق قییییق :  خروسی که دنبال ماده بیفته عربده کشیش شروع میشه.مال ما تازه شروع کردن. عباس بیشتر از ابراهیم. ( البته نمیگن به عربی خروس.میگن قروس ((((((((: ) 

یکی دیگه دَهرویه کردنه (((((: به این معنا که: این یه ترکیب عربی فارسیه. ینی مرغ عزیز میخواد تخم بزاره.ولی هنوز به مرحله گذاشتن نرسیده.

یکی دیگه یه ضرب المثل عربیه در توصیف لمبوندن مرغ ها: لو دیای هتونه بالانبار یاکل انبار هنطه، یاکل ما یشبع.ینی اینکه: اگه مرغو بزاری تو انبار گندم همه رو میخوره سیر نمیشه(((((((: البته این زبان عربی عامیانس.

یکی دیگه: الساعت عاشره الدیج یعوعی النهو لصدقاته نَفَرین: اگه ساعت 10 شب مرغه قد قد کرد یعنی یه جایی دو نفر باهم اشتی کردن.

نکته: وقتی باهم دعوا میکنن اصلا نمیفهمم سر چی دعوا کردن. ینی خیلی عادیه نشستن اینور و بعد یهویی عباس و ابراهیم میفتن به جون هم.دعوا که میکنن پر های پشت سرشون سیخ سیخی میشه. خیلی عجیبه. کاشکی میفهمیدم سر چی دعوا میکنن. حتی جیکشونم در نمیاد که بگم فوش دادن.

امیدوارم مرغتون ساعت 10 قد قد کنه.

مک مورفی
از اتاق بیرون دویدم. آن بیرون، نه حیاطی بود، نه راه پله ای از سنگ مرمر، نه ساختمان بزرگ بی سرو صدایی، نه درخت اوکالیپتوسی،
نه مجسمه ای، نه الاچیقی در باغ، نه فواره ای و نه حصاری: آن بیرون رویاهای دیگری در کمین بود.
~بیست و پنجم اگوست 1983
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان