تجربه گر

پارادوکس های به ظاهر کمدی و در باطن تراژیک

احساس خوب

پست اخر یک جرعه لبخند رو خوندم.

خیلی احساس خوبی گرفتم. 

میخوام یک اعترافی بکنم. میخوام اعتراف بکنم و اینجا یواشکی بگم.یه چیزی که همیشه دلم میخواست بگم:

دلم میخواد شبا بیام اینجا و به امداد های غیبی ایمان بیارم و روز ها برم تو صف معتقدان به احتمالات.

شایدم باید برم واقعا به یک نفر التماس کنم بهم توپولوژی و احتمالات یاد بده تا بتونم بفهمم sacred geometry of chance چیه.این جمله اسرار امیز رسیده از ایشیزاکی.

به این اهنگ زیبا گوش بدیم: از استینگ

سفر به انتهای شب
مک مورفی
و یک روز صبح،
از خواب بیدار شدیم و دیدیم بادهای موسمی به صلح نشسته اند.
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان