دوشنبه ۱۹ مهر ۰۰
پست اخر یک جرعه لبخند رو خوندم.
خیلی احساس خوبی گرفتم.
میخوام یک اعترافی بکنم. میخوام اعتراف بکنم و اینجا یواشکی بگم.یه چیزی که همیشه دلم میخواست بگم:
دلم میخواد شبا بیام اینجا و به امداد های غیبی ایمان بیارم و روز ها برم تو صف معتقدان به احتمالات.
شایدم باید برم واقعا به یک نفر التماس کنم بهم توپولوژی و احتمالات یاد بده تا بتونم بفهمم sacred geometry of chance چیه.این جمله اسرار امیز رسیده از ایشیزاکی.