سر اصل مطلب:
اگر بخام بین فیزیک و جامعه یا بهتره بگم رفتار شناسی انسانی رابطه ای برقرار کنم دو راه بیشتر نداره
یکی ایکه زا فیزیک دریچه ای باز کنم به تعریف پدیده های اجتماعی
دو اینکه از پدیده های اجتماعی دریچه ای باز کنم به فیزیک
راه دوم به نتیجه خوبی نمیرسه.چون تعریف کردن یک پدیده اجتماعی به زبان فیزیکی دشواره. از دو سمت.سمت اول "منتقل کننده": مثلا شما یک درکی رو از فضای اجتماعی پیدا کردی و میخوای ببینی این داخل فیزیک اتفاق میفته یا نه.اولین نکته اینه که کلمات درستی به کار نمیبری.دومین نکته اینه که درکی از فضای فیزیکی نداری که بخوای متوجه بشی "طرف مقابل" دقیقا به چیزی که اشاره میکنه همون چیزی هست که تو مد نظرته یا نه.لذا این مسئله بروز خطا رو خیلی بالا میبره.خیلی خیلی بالا. از سمت "طرف مقابل":معمولا فیزیکدان ها درک درستی از اتفاقی که داره با علمشون تو دنیای واقعی میفته ندارن.کسیم ازشون توقع نداره بیاد میدان های مغناطیسی رو یه الگو ازش توی جامعه پیدا کنن. وقتی درک درستی نباشه، از حرف منتقل کننده تصویری نداره ی اگرم داره چون با شالوده ادبیات امیخته نشده قابل انتقال در قالب جملات صحیح به سمت منتقل کننده نیست.لذا منتقل کننده ممکنه اشتباه برداشت بکنه و اینجا هم بروز خطا به شدت بالا میره. در اصل سمت منتقل کننده است که باید مورد وارسی و حساسیت شدید برای تشخیص قرار بگیره.
مثلا در مسئله طلاقی که بازگشت والدین به زندگی زناشویی ممکنه بروز ناملایمات شدید تری بشه از زبون من فیزیکی اینجوری برای یک استاد بیان میشه که : ایا ممکنه یه سیستم تعادلی به بی نظمی بکشه و بازگشتش به حالت تعادل موجب بی نظمی شدید تری بشه؟
خب میرم اینو از ی استاد ترمو دینامیک میپرسم.کلمات خوبی ب کار میبرم.اینجا سوال خوبی پرسیدم ولی اصلا اطمینانی نیست که همیشه بتونم سوال خوبی بپرسم!! و خوب منظور رو برسونم!!
لذا امنیتی ترین کار اینه که اول: منتقل کننده فیزیکدان واقف بر علوم اجتماعی باشه. دوم سمت "طرف مقابل" باید فیزیکدان باشه.
من بخام از مسیر علوم اجتماعی بیام داخل فیزیک پوستم کندست.
و اینجا راه اول برام باقیه فقط: از در فیزیک وارد علوم اجتماعی بشم
شرط حیاتی: قبول کنم که حتما اتفاقاتی که در فیزیک میفته در جامعه شناسی میفته.
یعنی به صورت پیشفرض بپذیرم که به فیزیکم میتونم اعتماد کنم و به فیزیکم در جامعه میتونم اعتماد کنم.یعنی حتما من یه چیزی مثل ثابت فنر در جامعه دارم که اگر الان نمیدونم چیه یا کجا ب کار رفته یا چجوری تعبیر میشه به خاطر این نیست که وجود نداره به خاطر اینه که من نمیدونم.
یعنی دقیقا یک ایمان. مکانیک نیوتونی حالت ساده این قضایا را به ما میدهد و در مکانیک کوانتومی ما دقیق تر به مسئله "فرد" میتوانیم بپردازیم.برسی مسائل گروهی با که ماکروسکوپیک مینامم با قوانین نیوتون سنخیتی بیشتری دارند تا اعمال فردی که میکروسکوپیکند.
مثال: مسئله حضور یافتگی
یک بار ساکن در فضا قرار دارد و یک بار متحرک وارد فضا میشود. بار متحرک و بار ساکن به هم نیرو وارد میکنند همچنین بار متحرک خود دارای شتاب است و بر هردو بار قانون اول نیوتون حاکم است.
تاثیرات این اتفاق با چند احتمال برسی میشود در حالت کلی در بدو ورود : بار سکان حرکت کند.بار ساکن ساکن بماند.بار ساکن تغیر ماهیت بدهد.بار متحرک تحت سکون بار ساکن و خاصیت یکنواختی ان ساکن شود و ...
حالا این احتمالات با شرایط فیزیکی سنجیده میشود و یا رد میشوند یا برای هرکدام شرایط مرزی تعیین میشود.
و بعد این به دنیای واقعی تعمیم داده میشود.در دنیای واقعی باید اول موضوع مورد برسی به اصل این حرکت ها منطبق شود و بعد دامنه مورد نیاز تاثیر گذاری بیان شود.
بعد، با توجه به کانسپت انتخاب شده احتمال بروز احتمالات برسی شده سنجیده میشود و رتبه بندی احتمال رخ داد برای انها تعین میکنیم و پیشامد های مختلف را میسنجیم.
اینگونه میتوانیم استراتژی بریزیم و از داده های حقیقتا پرت صرف نظر کنیم و تمرکز را روی احتمالات قطعی یا احتمالات با شرایط مرزی بگذاریم.
حافظ شماره 300 اومد.
پذیرفتم؛ ایمیل کردم این هارو برای عزیزالله عزیزی.