دکه پیش استادیوم:روز بیستم:ارامش

بعد از دریا، دیروز یه چیز دیگه هم برای آرامش پیدا شد و اونم حرفی بود که دکتر شیخی زد: زندگی قله نداره که میخوای بری بش برسی چیه میخوای زود تمومش کنی همین مسیر رو هم؟

هرچند اگه قله نداشته باشه، اونوقت نقطه عطف نداره. یعنی با این تعریف کاملا موافق نیستم.

ولی اصلا حاضرم نقطه عطفو بدم بره، فقط قله نداشته باشه‌چون اونوقتی که قله نداره، نه شکست زهرالود تجربه میشه، نه برد دیوانه کننده. نه انتطار و نه توقع، شکست و برد بازم به ادم قله و دره نمیدن، فقط مسیر میدن. هرچند که قبل از این تعریف هم قله و دره بازم ماهیتشون مسیر بود.

اونوقت دیگه با حرکت موجی هم نمیشه تعریفش کرد.

نمیدونم، فیزیک و ریاضیش نمیخونه. ولی اصلا عیبی نداره. من دیروز احساس کردم اروم شدم.یعنی اینکه زندگی همینه خیلی به دلم نشست. هزار بار اینو خونده بودم، هزار بار حرفای اینستاگرامی اینمدلی رو شنیده بودم. ولی زمانش الان بود.

 چقدر زیباست وقتی ادم به ارامش میرسه.

لاویو روم، تورین وچند تا دیگه و فعلا خداحافظ.

پی نوشت: جدی جدی بیست روز گذشته ها‌.

مک مورفی
از اتاق بیرون دویدم. آن بیرون، نه حیاطی بود، نه راه پله ای از سنگ مرمر، نه ساختمان بزرگ بی سرو صدایی، نه درخت اوکالیپتوسی،
نه مجسمه ای، نه الاچیقی در باغ، نه فواره ای و نه حصاری: آن بیرون رویاهای دیگری در کمین بود.
~بیست و پنجم اگوست 1983
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان