تجربه گر

پارادوکس های به ظاهر کمدی و در باطن تراژیک

سفرنامه:رهایی:شب سرد یاگرس شرقی

کوتاه مینویسم تا فقط گقته باشم
که چقدر راه رفتن تنها اسودگی به همراه داره و رهایی.
ارامشی که ادم با خلوت با خودش داره جای دیگه ای پیدا نمیکنه. و سکوت چقدر قشنگه.
نیم ساعت پیش به این فکر میکردم که من کجا به یکی خوبی کردم که اینچنین بهم خوبی میشه...
امروز بعد از دیدن یه سریا، بعد از خوندن یه پیام و بعد از حرف زدن با یه نفر...
نمیدونم چی بگم. ولی چقدر خوشبختم که سرنوشت اینچنینی دارم.
سفر به انتهای شب
مک مورفی
و یک روز صبح،
از خواب بیدار شدیم و دیدیم بادهای موسمی به صلح نشسته اند.
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان