سه شنبه ۳۰ آذر ۰۰
کوتاه مینویسم تا فقط گقته باشم
که چقدر راه رفتن تنها اسودگی به همراه داره و رهایی.
ارامشی که ادم با خلوت با خودش داره جای دیگه ای پیدا نمیکنه. و سکوت چقدر قشنگه.
نیم ساعت پیش به این فکر میکردم که من کجا به یکی خوبی کردم که اینچنین بهم خوبی میشه...
امروز بعد از دیدن یه سریا، بعد از خوندن یه پیام و بعد از حرف زدن با یه نفر...
نمیدونم چی بگم. ولی چقدر خوشبختم که سرنوشت اینچنینی دارم.
که چقدر راه رفتن تنها اسودگی به همراه داره و رهایی.
ارامشی که ادم با خلوت با خودش داره جای دیگه ای پیدا نمیکنه. و سکوت چقدر قشنگه.
نیم ساعت پیش به این فکر میکردم که من کجا به یکی خوبی کردم که اینچنین بهم خوبی میشه...
امروز بعد از دیدن یه سریا، بعد از خوندن یه پیام و بعد از حرف زدن با یه نفر...
نمیدونم چی بگم. ولی چقدر خوشبختم که سرنوشت اینچنینی دارم.