نبرد با شیاطین

درحالی که دیشب با خوندن سری ترسناک نبرد با شیاطین که مختص کودکان ۱۲ تا۱۶ ساله مثل چی ترسیدم و خواب دیدم یک موجود عجیب دنبالمه که مثل انسانه ولی جنسش فرق میکنه، هی میپریدم و صدای تقه های اروم خونه همسایه بقلی باعث میشد نظریم مبنی بر حضور انواع اقسام جن توی خونه تایید شه و صدای جیغ جیغ پرندم که مثه پیرزنیه که خشتکش رو یکی جر داده رو اعصابمه، سگ سیاه بدبینی هم خابیده روم میگه ادرس وبلاگتو عوض کن تا کسی پیدات نکرده و بعد در گوشه ای اشفته از قسمت بی انتهای جهان در اسایش به لگد کردن گل بپرداز و در تنهایی ابدی بمیر.

مک مورفی
از اتاق بیرون دویدم. آن بیرون، نه حیاطی بود، نه راه پله ای از سنگ مرمر، نه ساختمان بزرگ بی سرو صدایی، نه درخت اوکالیپتوسی،
نه مجسمه ای، نه الاچیقی در باغ، نه فواره ای و نه حصاری: آن بیرون رویاهای دیگری در کمین بود.
~بیست و پنجم اگوست 1983
T=t[(1-v^2/c^2)^-1/2] ]^1/2
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان