پائیز زیر پتو منتظر بهار روی توست

عادت این پشت سر نگهیدن هیچ نمی افتد از سرم رو زمزمه میکنم و خداحافظی دختر و دوتا دوستش رو میبینم.تصور میکنم رابطه خاصی بینشون هست، صمیمیتی حاشیه دار با پتانسیل شروع یک انحراف اساسی از بی حسی های دوستانه. دختر میدوئه و پشت سرش رو نگاه نمیکنه. اما من چشمای پسر هارو میبینیم و نشونه ای از میل اتصال به پاهای دونده ی دختر نیست. هیچ نگاه عاشقانه ای دویدن شیطنت امیز دختر رو بدرقه نمیکنه. غمگین میشم. اینارو بیخخیال صبح کلاس دارم و وقت خابه‌
مک مورفی
از اتاق بیرون دویدم. آن بیرون، نه حیاطی بود، نه راه پله ای از سنگ مرمر، نه ساختمان بزرگ بی سرو صدایی، نه درخت اوکالیپتوسی،
نه مجسمه ای، نه الاچیقی در باغ، نه فواره ای و نه حصاری: آن بیرون رویاهای دیگری در کمین بود.
~بیست و پنجم اگوست 1983
T=t[(1-v^2/c^2)^-1/2] ]^1/2
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان