تجربه گر

پارادوکس های به ظاهر کمدی و در باطن تراژیک

"و حتی مرا که لب هایت را میبوسم، نمیشناسی"

امتحانم رو بر خلاف اکثریت خوب میدم، به محض تموم شدن میرم کلاسم رو برگزار میکنم، با خنده بر میگردم و هنوز هم زندگی بیهوده تر از هرچیزیه که وجود داره.

با براهنی، نصفه و نیمه موافقم، چیزی درون ما نمیجوشد ولی، چیزی مدام درون ما میپوسد.

سفر به انتهای شب
مک مورفی
و یک روز صبح،
از خواب بیدار شدیم و دیدیم بادهای موسمی به صلح نشسته اند.
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان