تجربه گر

پارادوکس های به ظاهر کمدی و در باطن تراژیک

انگل

فیلم های کره ای، فیلم های که ای ظریف و برنده مثل لبه چاقو تازه سوهان کشیده. دومین فیلم غیر رمانتیک کره ای بود که میدیدم و به جرئت میتونم بگم سینمای غیر کره ای هیچوقت نتونسته به این حد در فیلمای ترسناک من رو منقلب کنه. فیلم door lock.  و فیلم parasite از قشنگ ترین فیلمهایی بود که دیدم. بله فیلم دوم ترسناک نبود ولی من با اون صحنه های قتل و حتی همون یک تیکه که باعث ترسوندن داسونگ پسر هفت ساله خانواده اقای پارک شده بود هم ترسیدم. بدون اینکه ماورا طبیعه به خرج بدن و بدون اینکه ماسک های ترسناک و سلاح های عجیب و غریب داشته باشن باعث ترس شدن. در این نوع دلهره فیلم های کره ای غنی هستند.

به صورت خلاصه چند چیز بلا فاصله بعد از دیدن فیلم به ذهنم اومد و نوشتمشون. البته قبل از این باید اشاره بکنم که وقتی بارون اومد و محلشون رو سیل برد یاد خودمون افتادم. وقتایی که بارون میومد تو محله های احمد اباد و خونه ها چون "پائین" بود اب میرفت داخلشون. بعدشم مثل روزای شرجی تابستون، دیوارا شوره میزد. اب میومد و یخچال و تلوزیونو با خودش میسوزوند. میمومد و برقارو اتصالی میداد و میرفت.

خب دیگه  نکات کوتاهی که در حین فیلم متوجه شدم رو کپی پیست میکنم.

سفر به انتهای شب
مک مورفی
و یک روز صبح،
از خواب بیدار شدیم و دیدیم بادهای موسمی به صلح نشسته اند.
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان