کمی یاد بگیریم!کمی کمتر از پشت پست قضاوت کنیم!

اینو انتشار سریع میزنم چون میترسم انرژیش بره.
پست لوسی رو بخونین.دستتون میاد که ما چطور از بقیه شخصیتی رو میسازیم که نیستن.
و چرا یه عده بعد از یه مدت از ما بدشون میاد!
و چطور با "از تو بعیده" گفتن ها مارا زیر 18 چرخ قضاوت خود قرار میدهند!
حال!بروید و بخوانید.باشد که محیط زیست انسانی رو پاس بداریم.همه چیز در کشتن سگ ها و گربه ی گوگولی خلاصه نمیشود.گاهی ارزو میکنم به چشم همون گربه ی گوگولی دیده شوم.اگر مرا در تاکسی بدزدند ایا کسی جز پست"دختری که قربانی شد" چیزی از من یاد میکند؟هشتگ میزند؟
خودتان چه فکر میکنید اخر(:
بروید دیگر.خداحافظتان.( این تیکه ی اخر از الفونس دوده.قصه های دوشنبه.خط اخر.)
http://lucy-may.blog.ir/post/4123

۱۰

ایا تا به حال عاشق شده اید؟

اولین بار که عاشق شدم کلاس نهم بودم.نمیدونم چی داشت که اینقدر منو به سمت خودش میکشوند.عجیب بود.از اون چیزایی که نمیتونی بیخیالش بشی وقتی همینطوری داره بهت زل میزنه.دوست داری برای همیشه تو دلش جا باز کنی.طوری که هیچوقت فراموشت نکنه.

اولین بار من عاشق طنابی شدم که قرار بود کششو حساب کنم.عاشق کتاب علوم کلاس نهمم.که پر از فرمولای از خود ساخته ی قمر در عقرب فیزیک بود.پر از "دوستت دارم خانم صفریان!" و پر از "خاک بر سر خیلی سبز که فرمولای اهرم رو اشتباه نوشته".

کتاب علوم من بهترین دوستم بود.چون میتوستم توش بهترین باشم.بهترین و شیرین ترین خاطراتم مربوط به زمانی بودن که بچه هارو دورم جمع میکردم.و از حرکت شتاب دار سخن به میان می اوردم.کتاب قطور اینه و نور خارجکیه دبیر علوم ما که از عمه ی یکی از دوستام قرض گرفته بود ماجراجویانه ترین صفحات زندگی منو رقم زد.

فیزیک من.وقتی توی عمیقِ مفهوم تو غرق میشم هیچی نمیتونه وادارم کنه نفس کشیدن رو دوس نداشته باشم.o2ایی که تو توش در جریانی.مثل اسپکتوپاترونومی میمونی که به صورت خودکار روی همه ی لحظات بد زندگیم سایه میندازی.H2O ی خنکو تَگَری!

با عشق:

دختری که خود را physicsgod مینامد.

۷

چشمهارا بشورین!

سلام اینو ببینین! :دی به جون نویسنده هم دعا کنین کلی هم بخندین لذتشم برین کیفتونم کوک کنین!

لیــــــــــــــــــــــــــــــــنــــــــــــــــــــــک

مرسی دکتر سین.مرسی!بچه های طبقه ی پائین هم تشکر میکنن:

زیاد به قیافه هاشون توجه نکنین یکم شکه شدن.

+ عکس مایکل جکسونو کنار سم اسمیت دیدم.یعنی چ :|

++نیوتن همیشه ادم بی ذوق و کجی بوده.زیاد به پوکریش دقت نکنین
+++هنوزم معتقدم برد پیت خیلی به انجلینا نه ببخشید.فرشته ی جوان :دی میومد.

++++عزیزم!هری پاتر فقط عین بچه ادم نگاه میکنه (: اخی.

نفرین امون

خلاصه که.امتحانای نهایی یکی پشت یکی دیگه دارن دو دو چی چی از روی ما رد میشن.و حسابی کیف میکنن.و با خون ما چایی میزنن.

بزرگترین کاری که از دستم برمیومد بر ضد این نظام ناموزش مداری این بود که عکس امام خمینی رو بکشم روی شماره ی کارت روی صندلیم و در حالی که لیسینینگ زبان پخش میشد،دستمو بزارم رو چشم امام خمینی تا نبینه که میخام چه جمله ی محبت امیزی رو به لب بیارم.

یه روز خوب میاد.که میزارو کنار میزنیم و به جای تنبیه از عشق میگیم(اقتباسی و گلچین شده از  مقدمه هامون سبطی کتاب دستور زبان فارسی)

+عکسو بدون برش گذاشتم.در حال چرت زدنم

۸

خدایِ کیفیت

نمیدونم تاحالا سعی کردین دنبال فیلم کیفیت 230 برگردین یا نه.ولی من گشتم.و در کمال تعجب دیدم برای اینکه با این کیفیت به شدت پائین بخوام فیلم دانلود کنم باید هزارتومنم بریزم به حساب یارو(: نمیدونم با خودش چی فکرکرده بود!اخه اگه برای 10 قسمت سریال پاپ جوان (young pope) قراره باشه 10 تومن پیاده شم خب میرم یه بسته ایرانسل میخرم با 720 دان میکنم!

# به فکر بی اینترنت ها باشیم

۶
مک مورفی
از اتاق بیرون دویدم. آن بیرون، نه حیاطی بود، نه راه پله ای از سنگ مرمر، نه ساختمان بزرگ بی سرو صدایی، نه درخت اوکالیپتوسی،
نه مجسمه ای، نه الاچیقی در باغ، نه فواره ای و نه حصاری: آن بیرون رویاهای دیگری در کمین بود.
~بیست و پنجم اگوست 1983
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان