نشسته بودیم. گفتم فلان جا و فلان جا مشکل است. گفت پیشنهادت چیست؟ گفتم واقعا بگویم؟ گفت بله
سرم رو انداختم پایین و با من من گفتم شیوه تان غلط است.انجاها به خوبی کار نشده، اینجا ها به خوبی جلو نرفته. مشکل دارد. دیدگاهتان ایده ال است ن واقع گرا. باید چه کنیم را نمیدانم.
خنده اش گرفته بود. فکرش را نمیکرد. و خب، پنجاه دقیقه بعدی حرف میزد. از این ادم با این همه افتخارات فقط و فقط این بر می اید که پسر خواهرش امریکا و دخترش جراح مطرحی باشد. که بودند. از این ادم همینقدر نظم و جدیت بر می اید. همین که بابت اینکه انقلاب فرهنگی سه سال دانشگاه ها را از کار انداخته بود گله مند بود و میگفت ۶۰۰ هزار دانشجو، سه سال، یک میلیارد و هشتصد سال عقب افتادگی. من هرگز نمیبخشم. هرگز.
کسی برای تو واینساده است. دنیا برای تو واینساده است. سختی کشیدن دارد. زندگی همین است.
امدم بیرون. یک نخ سیگار کشیدم. جهانبینی وسوسه کننده ای داشت. به اینکه برای خودم باز سازی اش کنم فکر کردم. لذت بخش بود.