به وقت اسپین ذاتی: جنگ تن به تن: شب یازدهم

وقتی از تغیر حرف میزنم از تفسیر حرف میزنم. وقتی از ترس محور بودن صحبت میکنم به خاطر شکوفایی این روحیه زنانست. و بیان توقعات، کاری است بس مشکل. همین مسئله «مراقبت» دیگه رو شاخ همه چیه.

ولی از این به بعد چیزی که میخوام روش چالش بزارم تمرکز و تفسیر نکردن، و بیان کردنه. اقا اشتباهه دیگه هرکسی اشتباه میکنه. یه سری چیزا واقعا نازک تر از اونه که بخوای ببافیشون.
القصه، وارد فصل پنجم شدیم و روز ۶۰ ام.

مک مورفی
از اتاق بیرون دویدم. آن بیرون، نه حیاطی بود، نه راه پله ای از سنگ مرمر، نه ساختمان بزرگ بی سرو صدایی، نه درخت اوکالیپتوسی،
نه مجسمه ای، نه الاچیقی در باغ، نه فواره ای و نه حصاری: آن بیرون رویاهای دیگری در کمین بود.
~بیست و پنجم اگوست 1983
طراح قالب : عرفـــ ـــان دارای گرین کارت از بلاگ بیان